باید برای کتاب خوانی یه چهارچوب راهنما داشته باشیم

مثال من

برای خوندن کتاب نسیم طالب که به تازگی شروعش کردم ، 4 تا صفحه وورد یادداشت بر میدارم

به ترتیبت1-لغات و کلمات

2-جملاتی که من دوسش دارم

3-لغات انگلیسی و ان هایی که در پانویس کتاب به اون اشاره شده

4-و اخری خلاصه ای از کل کتاب و نتیجه گیری ها و اضافات من

1-خلاصه سازی موضوع کتاب با زبان عامیانه  و سازده سازی اون به صورتی که هر فصل یا بخشی رو که میخونم سعمی می کنم با اضافات خودم خلاصه کنم

جملات و لغات رو ممکنه من در نوشته های دیگه با موضوع دیگه استفاده کنم مثلا کتاب اومده در مورد ریسک صحبت کرده اما من ممکنه

کلمات و لغات و جمله ها رو در یک نوشته سواد رسانه ای استفاده کنم

مثل همین نوشته قبلی خودم به عنوان قوی سیاه :هواپیمای اوکراینی

حتی شاید بعد ها هم از اون استفاده کنم

رولف دوبلی میگه من که تو کتاب خونه ام 3 هزار تا کتاب دارم و این در مقابل 30 هزار تا کتاب امبرتواکو هیچه و اونا رو به سه دسته تقسیم میکنه اونایی رو که خونده،نخونده  و کتاب هایی که هر سال اضافه میشن

این که چرا اثر کتاب ها در ما در بلند مدت از بین میره به خاطر شیوه نادرست خواندن ماست.

کتاب خوانی ما دقیق نیست.

منظورش از نظر دقیق به نظر من یکی یادداشت بردای هست

این هم بگم که من چون تایپ ده انگشتی رو یاد گرفتم یاداشت با لپ تاپ برای من لذت بخش تره

و یکی این که اگر ما به کلمه ای برخوردیم که معنی اش رو ندانستیم باید بریم اونو سرچ کنیم تا به فهم موضوع کمک کرده باشیم

من بالا گفتم 4 تا یادداشت بر میدارم

در واقع شاید خیلی بیشتر از این ها یادداشت بردارم.چون تو کتاب نسیم طالب قوی سیاه

من به اطلاعات تاریخی که ر میخورم اوناها رو در پوشه اطلاعات تاریخی یادداشت شده از کتاب ها

میبریم

اطلاعات تاریخی یادداشت شده از کتاب ها در پوشه دیگه مرتب شدن

 و همون طور اطلاعات تاریخی شنیده شده از زبان دیگران،حالا چه در جمع دوستانه یا سر کلاس یا یک سریال تلوزیون

دوبلی میگه چرا ما نباید یک کتاب رو دوبار بخونیم در صورتی که میایم یه موزیک رو بارها گوش میدیم

  و میگه تاثیر برای بار دوم خواندن خیلی بیشتر از دو باره و انگار شما کتاب رو ده ها بار خونده باشین

حقیقتا ما ادهای تنبلی هستیم

من بعضی از فیلم ها رو میشینم ده بار میبینم اما تنبلی میکنم و یه کتاب رو احداقل دو بار بخونم میدونم سخته

اما حتی اگه دوبار هم نخوندم میتونم –با سرعت کم تری بخونم

یا این که حتما باید یادداشت برداری کنم وگرنه اینجور کتابخوندن به درد عمه ی من هم نمیخوره و فقط وقتمو تلف کردم با این جور خوندن

رایج ترین نوع خواندن به معنای مصرف کردن ان در اینده است. همون طور که شعبانعلی هم تو وبلاگش در مورد

یادگیری عمیق و استفاده د زمان های بعد میگه

یه راه حل دیگه

نوشتن کتابی در مورد کتاب خوانده شده

ببینید خاطرات هر چه بیشتر تکراربشن تثبیت می شن

فرهنگ یا کتاب خواندن را به این امید  مصرف کنیم که کتب خانه ای ذهنی بسازیم

مجموع هریک از خلاصه برداری ها و یادداشت های من از کتاب ها شاید بعد ها همراه با دیدن یک فیلم یا یک واقعه از زندگی دیگران  منجر یه ایجاد یک نتیجه گیری جدید یا جمع بندی خودم راجع به اون مطلب یا موضوع بشه

مثل سواد سانه ای یا تربیت فرزند یا آموزش یا خیلی موضوعات دیگه و هیچی مثل این رضایت بخش و ارضا کننده نیست. در واقع  با یک تیر چند تا نشون می زنیم.

رولف دوبلی میگه کمتر کتاب بخوانیم  اما دوبار بخوانیم.

"کتاب هنر شفاف اندیشیدن"

 وقتی ما محتوی کتاب رو به صورت اشفته و یا گنگ و مبهم به یاد میاوریم از یا اصلا بیاد نمی اوریم.

بهتره که تو خیلی از تصمیم ها ،انتخاب هامون تجدید نظرکنیم.

باید برای کتاب خوانی یه چهارچوب راهنما داشته باشیم

تمام