سال 98 با تمام اتفاق های خوب و بدش داره به پایان میرسه 

اگه زنده بمونم و از پانادمیک کرونایی گذر کنیم.هیچ وقت امسال رو فراموش نمیکنم.شهادت سردار سلیمانی،قبول شدنم توی دیوان محاسبات و همه گیر شدن ویروس کرونا 

خوب تو این دوران قرنطینه فقط به دیدن فیلم و سریال مشغولم  و خوندن برای مصاحبه که قرار بعد عید باشه

یه فیلمی دیدم می خواستم نظر خودم رو بیام اینجا بزارم

البته نقد و معرفی فیلم خودمو رو در قالب چند تا توییت تو توییتر گذاشتم فقط دارم اینجا دوباره تکرار میکنم

ای کاش فرصتی بود تا رمان این فیلم رو بخونم. این فیلم چند تا نسخه داره اونطور که میگن 8 تا نسخه و یک سریال سه قسمتی هم داره

خیلی ها میگن نسخه  سال 1994 بهتره 

از این به بعد اگه دختری رو دیدم تو دوره جوونیش مثل شخصیت "جو" فاز من ازدواج نمیکنم،میخوام مستقل باشم،یا تا آخر عمرم آزاد باشم تا حالشو رو ببرم برداره. حتما آخر و عاقبتش رو با پیشنهاد فیلم گوشزد میکنم.

یه جورایی همون فاز فمینستی که خیلی دارند.البته که بعدش پیشیمون میشه از تصمیم هاش "جو خانم"

باید به بعضی ها گفت

 

زندگی مثل تو فیلم ها نیست که آخرش با پایان خوب مثل "جو" برات تموم بشه یا نه. یا اصلا یکی مثل "فردریک" گیرت بیاد. آخرش شاید مثل اونجایی تموم بشه که "جو " سر مادرش داد زد وگفت: "اما من خیلی آدم تنهایی ام." 

 

 

به نظر من که خیلی پایان غم انگیزی داشت.یه جوری،آخر فیلم با جمله"پایان خوب اونیه که بتونه بفروشه"در مورد عوض کردن پایان داستان و اجبار به تموم کردن پایان خوب. توسط نویسنده "جو" و هم کسی که کتاب جو رو خوند و هم کارگردان فیلم، غمناک بودن داستان فیلم رو دو صد چندان کرد

این به خاطر این میگم که 

خانم "جو" ازدواج همیشه هم نمی تونیم بگیم تو داستان ها یک مقوله اقتصادی بوده،تو می تونستی با قبول نکردن اصرار دیگران به عوض کردن پایانش؛ داستان خودت رو جاودانه کنی و تو ذهن ها ماندگار هر چند بد تموم بشه. ولی برای دیگران یه درس و عبرت میشد.