از جای دوری پیداش کردم نامه رو اما قشنگه
دختر
قشنگم سلام...
و شاید پسر مهربونم...
کسی چه میداند؟
من هم نمیدانم که اکنون که این نامه را مینویسم در
کجای آن جهان هستی و چکار میکنی یا وقتی این نامه را میخوانی کرمها ، قرنیه ی
چشمایی که روزی کسی را عاشق من کرد را نوش جان میکنند یا مورچه ها لاله ی گوش من
را برای عشقشان پیشکش میکنند...؟
...................ادامه مطلب کلیک کنید
کسی چه میداند، شاید هم در دنیایی که نمیدانم کجاست
زندگی بعدی ام را در کالبد درخت میانسالی میگذرانم که تنه اش پر از حروف اول
اسمهای انسان هاست....
اما میدانم که تو هم مثل من نمیدانی که در زندگی
بعدی ات قرار است فرزند دیوانه ای عاقل نما شوی که روزها و شبها را در جستجوی
خلوتی پر از آدمهای شبیه خود میگردد و نیست که نیست....
دلبندم...
از حال من اگر میپرسی باید بگویم که خوب است امّا زیاد جالب نیست...
مادرت نیست، نمیدانم کجاست؟ کی میآید؟ اصلاً میآید؟
شیرینم...
اینجا برای خندیدن باید دلیل داشته باشی وگرنه
دیوانه خطابت میکنند فقط به این دلیل که شبیه تفکراتشان نیست،
تو اگر نیامدی که هیچ...
ولی اگر آمدی بخند....
دیوانه باش...
عزیز تر از جانم...
اینجا که آمدی بهت یاد میدهند که همه چیز پول است،
پس اگر ازشان یاد گرفتی ببخشید که پولی برایت نمیگذارم
ولی اگر خوشبختانه یادشان نگرفتی یادت باشد که حالت
خوب باشد و حال دیگران را هم خوب کنی....
زیباترینم....
اینجا هوا کمی آلوده است، حتماً ماسک بزن ولی نقاب
نه!
خودت باش، حتی اگر به ضررت بود...
جگرگوشه ی بابا...
اگر روزی ناراحت بودی از آمدنت، راحت باش، اگر فحش
دادن آرامت میکند به روح من فحش بده، خودم هم به خودم فحش خواهم داد....
وارث دیوانگی ام....
دیوانه باش، شاد باش، ولی گاهی هم گریه کن، نگذار
غم هایت جمع شوند، ولی غصه خوردنت که تمام شد، گریه هایت را که کردی، اشکهایت را
پاک کن و بخند....
دوست داشتنیِ من....
اگر آمدی که هیچ،
امّا اگر نیامدی بدان که دلم برایت تنگ میشود...
دوستت دارم.
پدرت
نامه های دیگر
- نامه ای به فرزندم در باب فیلم و سریال دیدن
-نامه ای به فرزندم در باب کتابخوانی
-نامه ای به فررزندم خداوند لک لک ها را دوست دارد