سلام مهربانم عزیزتر از جانم

می خواهم از نظام پادگانی مدرسه برایت بگویم از این خانه فرسوده و کلنگی،از زندگی تستی از دوران سیاه و بی‌فروغ دانش‌آموزی خودم

از خانه ای که......

سال های سال، ترکه، شلنگ یا خط کش چوبی و حتی فلزی جزو ابزار انفکاک ناپذیر معلمان و ناظم ها و مدیران مدارس بود. کودکان هم محکومانی بودند که به هر علتی باید مدام کتک می خوردند،

پدر و مادرها هم مشکلی با این وضعیت نداشتند و حتی گاه از معلمان و مسوولان مدرسه می خواستند که بچه هایشان را تنبیه بدنی کنند تا آدم شوند.

از خانه ای که هنوز کبوترهای نامه رسان در عصر ارتباطات تربیت می کند.و هنوز کودک آزاری روحی ،کودک ازار جسمی و.....در آن روی می دهد

این ها تازه چند سال است مثل سوئد یاد گرفته اند که درجه بندی کودکان از طریق نمره دادن، به شخصیت آنها آسیب می رساند برای همین در مقاطع ابتدایی عالی وخوب و بسیار عالی داریم.

اما این را یاد نگرفته اند که درمقاطع ابتدایی به جای آموزش مسایل علمی پیجیده ، اسطوره ای و تاریخی متداول ؛ طریقه دست شویی رفتن و حفاظت از محیط زیست و آشنایی با طبیعت و کار تیمی را یاد بدهند.

پسرم یا دختر عزیزم

کار تیمی یعنی این که اگر خواستی در روزی های اول مدرسه بشینی نقاشی بکشی همه با هم این کار رو بکنید و این که مداد رنگی ها خودت رو هم به دوستت بدهی

پسرم زبان انگلیسی را هم یاد بگیر گرفتار بازی تهاجم فرهنگی هم نشو

باشد که دسترسی بهتری به منابع علمی داشته باشی

نمیدانم .... سعی کن فارسی رو درست حرف بزنی بعد مثل روسیه ای ها تو هم غیرت داشته باش روی زبانت

فرزندان عزیزم از عصاره میان فرهنگی عصاره بگیرید.

اگرعصاره گیری بین فرهنگی نمیدانید یعنی چه؟ می گویم یعنی شما از تمام آدم های کره زمین با فرهنگ های مختلف می تونید چیز های خوبی یاد بگیرید چه اموزش باشد چه فرهنگ اجتماعی باشد و یا ......

فرهنگ آموزش مشارکتی و مبتنی بر خرد جمعی و انجام پروژه های گروهی در کشورما فعلا که معنا ندارد انشالله بعدا داشته باشد

فرزندم

شاید از من سوال بپرسین که چرا به کشورهای اسکاندیناوی(فنلاند،سوئد،نروژ) که سرآمد جهان در آموزش و پرورش هستند مهاجرت نکردی؟ پاسخ های زیادی دارم برایتان این نامه را زمانی می نویسم که در اواخر 23 سالگی قرار دارم و پایان سربازی ام نزدیک است و

سبک و سطح و زندگی فقیرانه ای هم داریم اما ....

از طرفی دیگر شاید نتوانم این کار را بکنم اگر هم بتوانم با خود فکر می کنم که این کار خیانت به کشور خودم هست حتی اگه برم و برگردم

اما لذت رشد کردن و رشد دادن در چنین باتلاقی و رسیدن به قله موفقیت مزه ی دیگری دارد

عزیزانم

مدرسه‌هایمان زنگ زده است، کتابهایمان زنگ زده است، ما خودمان هم زنگ زده ایم

شده ایم پیرو مکتب خوش باشیم و چس ناله کن هایی که که همیشه بذر ناامیدی،یاس،بدبختی را در جامعه می پاشونیم و برداشت می کنیم.

اما زمانی که استقامت و پایداری وسعی و تلاش در پیش‌بردن امری می رسد تبدیل می شویم به بردگان عصر دیجیتال(تلویزیون،تلگرام،اینستاگرام) که همیشه ول معطلیم در این شبکه ها و برای بار 366 امین بار اینستاگرامون رو بالا و پایین یا تلگراممون رو چک می کنیم

این ها همه تقصیر خودمان است همان طور که در چرا در دیزی بازه گفتم

وقتی یه چیزی مطالبه مردم میشه محصولش مهم میشه

و اکو سیستم طبیعی کشور به سمت توجه به اون میره اما فعلا شعار مردم شده رفتن به ورزشگاه..و..

از این همه تضاد دارم خٌل می شوم

باری فرزندم

روشنفکران و اندیشمندان جامعه هم یا تغافل می کنند یا واقعاً غافل اند

نی دانم ازتغافل یا کاهلی های خودمان بگویم یا ....بیخیال ...

حرف های زیادی دارم نمی دانم این همه حرف ها و نامه ها را برایت نامه بنویسم؟ یا .......

از کاسبانی بگویم که در صدا و سیمایی که ملوک الطوایفی اداره می شود وکلاس درس کنکور راه انداخته اند. و چنان روده ‌درازی می کنندکه گویی مسهل هذیان خورده اند.و یا صنعت کنکور آزمایشی که در سال گردش مالی اش که بالغ بر 1000 میلیارد تومنه

به قول دوستمون صدرا اصلا این که بخواهی همه ابعاد وجودی آدمیزاد را در یک آزمون چرت چهار ساعته اندازه بگیری، کار احمقانه‌ای است. مثل این است که برای حیوانات جنگل مسابقه‌ی بالا رفتن از درخت بگذاری. معلوم است که میمون از شیر میبرد. ماهی که اصلا نمیتواند شرکت کند. اصلا لعنت به همه میمون‌ها که شده اند مبدا اندازه گیری موفقیت.

پسرم یا دختر عزیزم فاصله بگیرین از بلاهت و کم خردی

مادامی که نظام آموزشی اصلاح نشود، همه کارهای دیگر در این کشور، کوبیدن آب در هاون است و مصداق این سخن سعدی بزرگ که فرمود:

خانه از پای بند ویران است

خواجه در بند نقش ایوان است

می دانم که این ها را در مدرسه یاد نمی گیری اما در خلوت خودت اگر بنشینی و مطالعه کنی ویا در خانه اگر همت کنی .......می توانی...

گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموز

فرزندانم بدانید که

بخش قابل توجهی از یادگیری، از جنس خودآموزی است

این را از تنها معلم اموزش و پرورشی ام محمد رضا شعبانعلی یاد گرفته ام

این چند نامه ای که برایتان تا این لحظه برایتان نوشتم در یک فیلم خلاصه می شود

نفس

نماینده اسکار کشورمان در سال2018

از خدا می خواهم دختری مثل بهار به من هدیه بدهد.

داستان به نظر شخصی من حول محور کتابخونی بهار،تربیت پدر ومادر های دهه پنجاه و

وضع نظام اموزشی قبل از انقلاب ایثارو ازخود گذشتگی مردان و زنان ما در دوران دفاع مقدس و............

زیبا تر از همه قصه ها شهامت و دلیری کتاب خوندن بهار برام لذت بخش و دوست داشتنی تر بود


ای کاش تو هم مثل بهار قصه ی نفس باشی

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (پروردگارا! از همسران‌مان و فرزندان‌مان مایة روشنی چشم به ما عطا فرما و ما را برای پرهیزگاران پیشوا قرار بده )

نامه های قبلی

نامه ای به فرزندم در باب فیلم و سریال دیدن

-نامه ای به فرزندم در باب عشق

-نامه ای به فرزندم در باب کتابخوانی

-نامه ای به فررزندم خداوند لک لک ها را دوست دارد

نامه ای به فرزندم تو خود باش

نامه ای به فرزند آینده ام:هیچگاه به مدرسه نرو